اصحاب فیل
اصحاب فیل \ashāb-e fīl\، عنوان قومی که از آن در قرآن کریم تنها یک بار، در سورۀ مکی فیل، یاد شده، و داستان آن در روایات و تفاسیر با حملۀ ابرهه به مکه مربوط شده است. در قرآن کریم، بدون هیچگونه توضیح و تفسیری دربارۀ این قوم، چنین آمده است که خداوند بهسبب نیرنگ این قوم، پرندگانی را که از آنان به ابابیل یاد شده است، فروفرستاد تا با پرتاب سنگهایی از «سجیل»، آنان را از میان ببرند (فیل / 105 / 1-5). آنچه در مقام تفصیل در روایات بازتاب یافته، پرداختهایی داستانی از واقعهای تاریخی است که در فاصلۀ زمانیِ نهچندان دوری از ظهور اسلام رخ داده بوده است (نک : ه د، ابرهه). این روایات اگرچه در چهارچوب داستان با یکدیگر سازگارند، در جزئیات تفاوتهایی دارند.
در روایات، از اصحاب فیل بهعنوان قومی مهاجم یاد شده است که از جنوب به حجاز آمده بوده، و هدف ویرانکردن خانۀ کعبه را داشتهاند و شخصی به نام ابرهه، حاکم مسیحی یمن، فرمانروای آنان بوده است.
لشکر فیلداران با گذر از طایف، به مُغَمَّس، مکانی در نزدیکی مکه، رسید (ابنهشام، 1 / 47- 49؛ طبری، 30 / 194) و در آنجا اردو زد. ابرهه گروهی را به سرکردگی اسود بن مقصود حبشی، بهعنوان پیشقراول، به مکه روان ساخت. اسود در راه بازگشت، آذوقه و حشمی فراوان غارت کرد و آنها را به اردو رسانید. در میان احشام ربودهشده، رمهای از شتران عبدالمطلب، جد نبی اکرم (ص)، نیز وجود داشت (ابنهشام، 1 / 49-50؛ طبری، همانجا). عبدالمطلب به بهانۀ پسگرفتن شتران غارتشدۀ خویش، ذونفر، یکی از دوستان قدیم خود را که اکنون از سپاهیان ابرهه بود، به میانجیگری واداشت. ذونفر نیز دوست خود انیس، فیلبان لشکر، را بهعنوان واسطهای برای حل مشکل نامزد کرد و انیس ملاقاتی را میان عبدالمطلب و ابرهه ترتیب داد. ابرهه عبدالمطلب را بسیار گرامی داشت و با او به گفتوگو پرداخت. عبدالمطلب با اطمینان خاطر و با تمسک به تعبیری ظریف، به ابرهه چنین گفت که او صاحب شتران است، کعبه هم خداوندی دارد؛ و هر خداوندگاری داشتههای خویش را نگاه میدارد (نک : ابنهشام، 1 / 50-51؛ طبری، 30 / 195؛ ثعلبی، 441-442؛ راوندی، 1 / 114).
زمانی که اصحاب فیل خواستند فیلها را برای حمله بهسوی مکه روان سازند، مرغانی از سوی دریا بهسمت ایشان حملهور شدند که در روایات با ابابیل قرآنی یکی دانسته شدهاند. بر پایۀ روایات، این پرندگان که هرکدام سنگهایی در پنجهها و سنگی در منقارشان داشتند، به سپاه اصحاب فیل حملهور شدند و با پرواز بر بالای سر مهاجمان و پرتاب سنگها، آن سپاه را در هم شکستند (ابناسحاق، 63-64؛ طبری، 30 / 193، 196). گویند بر روی هر سنگ نام هریک از آنان نوشته شده بود و با اصابت آنها بدنهایشان شکافته میشد (ثعلبی، 444؛ سیوطی، 8 / 633). گفتنی است که این پرندگان و سنگها ــ یا بهتعبیر قرآنی، ابابیل و سجیل ــ در میان مفسران و راویان اهمیتی ویژه یافته، و به وصف و ذکر ویژگیهای آنها پرداخته شده است (مثلاً نک : همو، 8 / 631-633).
بر پایۀ برخی از روایات، بههنگام حملۀ پرندگان، ابرهه با تنی زخمی از مهلکه گریخت و چون به یمن رسید، در نتیجۀ زخمها بدنش پارهپاره شد، سینهاش شکافت و به وضعی فجیع جان داد (ابناسحاق، 64؛ ابنهشام، 1 / 55-56؛ طبری، 30 / 196).
مآخذ
ابناسحاق، محمد، السیر و المغازی، بهکوشش سهیل زکار، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بهکوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء (عرائس المجالس)، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، قم، 1409 ق؛ سیوطی، الدر المنثور، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ طبری، تفسیر؛ قرآن کریم.